رویش

ساخت وبلاگ

امکانات وب

تاريخ : پنجشنبه 14 آبان 1388 | نویسنده : مینا

بازدید : 214 مرتبه

از 21شهریور 88 بود که خدا اراده کرد تو در وجود من رشد کنی چه روز خوبی بود، من خبر نداشتم که اولین سلولهای یه فرشته در بطن من داره رشد می کنه، یادمه دهه دوم مهر 88 رفتیم گرگان ، انگار واقعا حامله بودم ولی می ترسیدم آزمایش بدم خلاصه از گرگان اومدیم باز هم مهران نمیذاشت برم تست بارداری بدم 8 آبان رفتیم شمال عقد محمود بود خداسازی حالم بد شد رفتیم دکتر گفتم من 1.5 حامله هستم  دکتره می خواست دگزا بده که گفت برات خوب نیست ولی قبل از اینکه برم دکتر قرص سرماخوردگی خورده بودم که اون هم خوب نبود، خلاصه شنبه صبح زود اومدیم تهران ولی خسته بودم سر کار نرفتم ، اخر هفته 5 شنبه رفتم سونوگرافی دیگه 8 هفته تموم شده بود باید قلب عشقم تشکیل شده باشه چه لحظه ای بود با کلی استرس رو تخت دراز کشیدم به دکتره گفتم قلب داره دکتر صدای قلبتو گذاشت ، فقط گریه می کردم الان که یادش می افتم گریم میگیره، به مهران زنگ زدم با گریه گفتم صدای قلبشو شنیدم، بعد به مامان گفتم خیلی خوشحال بودم همونجا رفتم بانک نذرم رو به محک ادا کردم نمی تونم بگم چه لحظه ای بود. خدایا شکرت.


موضوع :

آنيتا ثمره عشق مامان و بابا (آنیتا فرشته ای از جنس آسمان)...
ما را در سایت آنيتا ثمره عشق مامان و بابا (آنیتا فرشته ای از جنس آسمان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7eshgh5 بازدید : 246 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1396 ساعت: 13:24